جلسه اول کلاس نویسندگی
من علاقه خاصی به تبلیغ نویسی دارم و نوشتهی تاثیر گذار و یکی از شاخههای تبلیغ نویسی نویسندگی هست به همین خاطر تصمیم گرفتم برم کلاس نویسندگی، یکی از اساتیدم حسین طاهری شاهین کلانتری رو معرفی کرد.
گفت میخواهی کتاب بنویسی استاد خوبیه و با مبلغ ناچیز میتونید نویسنده شوی. واقعا راست میگفت دوره های که قبلی من شرکت کردم از مدرسه نویسندگی مثل تولید محتوا ،تبلیغ نویسی فقط 99 هزار تومان بود پر از محتواهای مفید کاربردی اصلا فکرش نمیکردم بشه با 99 هزار تومان کلاس خوب پیدا کرد.
پنج شنبه 7 اردیبهشت سال 1402 کلاس نویسندگی
ساعت یک ربع به دو بود بدو بدو رفتم سر خیابان عمارت که برسم به کلاسم کلاس ساعت 3 شروع میشد مکان کلاس موزه فرش ایرانیان بود تقریبا یک ساعت نیم از شهرقدس تا موزه فرش زمان میبرد من متنظر اتوبوس آزادی بودم برم اون طرفا مترو آزادی انتقلاب پیاده شوم تاکسی سوار شوم برم طرف پارک لاله ضلع شمالی اش که موزه فرش بود اما زمان اشتباه محاسبه کردم نمیرسیدم .
ساعت 3 بود من تازه تو مترو بودم اونم شادمان اولش استرس گرفتم بعدش با خودم گفتم اشکال نداره تازه روز اول همه دیر میان 3:10 رسیدم انقلاب بدو بدو رفتم سمت ماشین های که میرن سمت پاک لاله، راننده داد میزد پارک لاله پارک لاله ماشین زردا بود فوری رفتم جلو نشتم دو دقیقه بعد سه تا خانم اومدن حرکت کردیم . من گفتم خدایا شکرت که زود حرکت کرد .
یه خانمی گفت به راننده میرم خیابان فاطمی
راننده بهش گفت کرایه رفته بالا و تا خیابان فاطمی 13هزار تومان
خانمه گفت چرا کرایه رو زیادکردین ما که هنوز حقوق مون نبردن بالا
راننده گفت یه تسمه ماشین عوض کردم 400 هزارتومان هست و ادامه داد..خدا کنه تمام چیزا مثل کرایه سالانه بر بالا
یه خانم دیگه که پشت شسته بود گفت از بس همه چیز گرون میشه حرف گرونی استرس میاد وقتی میرم خونه بدنم کوفته میشه انگار کلی کتک خوردم.
نزدیک موزه فرش رسیدم راننده گفت این هاش ولی درش جلوتر من یکی بچه های تیم مدرسه نویسنگی رو دیدم مبینا ملک محمدی به راننده گفتم آقا ویسا ویسا ..همین جاست پیاده شدم .
نگهبان گفت کجا گفتم کلاس دارم بعدش هچی نگفت به مبینا سلام کردم مکان دقیق کلاس پرسیدم اون گفت مستقیم سمت چپ من بدو بدو رفتم.
ساعت 3:16 دقیقه بود من رسیدم به سالن پریسا شیری دم در نشسته بود سلام احوال پرسی کردم اسم فامیلم یاداشت کرد رفتم داخل عیسی مهدی پور دیدم سلام کردم عیسی گفت برو جلو اونجا بهتر هست من رفتم شاهین کلانتری داشت یه پاکت های بین داشجویان پخش میکرد. بعد چند نفر نویت من رسید پاکت تحویل گرفتم پاکت رو باز کردم جا خوردم یه سری کاغذ پاره توش بود اول تعجب کردم بعد گفتم روش شاهین کلانتری اینجوری یه مقدار عادی نیست درکش کردم پذیرفتم که حتما نحوه ی تدریسش هست.
پخش کردن پاکت ها تمام شد شاهین کلانتری رفته بالای سن خیلی برام جالبت بود اون سن حالت میز مانند بود که چهارتا صندلی چهارتا میکروفن بالا بود جلسه رو شروع کرد شبیه کفتگو های خبری بود …
اول صحبتش درباره اون پاکت محتوای اون پاکت حرف زد که محتوا حاوی جزوه و این جزوه حاوی تمرینات که راحت بتونید طی هفته تمرینات انجام بدین
بعدش درباره خاطره گفت مثل احضار روح میونه و گفت برا شما روشی میخوام کار کنم که با استفاده همون کارت های کوچیک من فک کردم کاغذ پاره است الان متوجه شدم برای ثپت ایده های جدید هست
و برامون توضیح داد که روی کارت های کوچیک مینوسید این رفتار باعث تمرکز بیشتر روی ثبت نوشته هات و این کاغذ کوچیک نشونه این هست که ما چیزهای زیادی نمیتونیم روی اینا بنوسیم در حد یه جمله باشه زمان که میگذره این کارت ها زیاد زیاد تر میشه نگاه کردن به این کاغذ ها به ما ایده میده یه سری میزاری تو اولویت یه سری بعدا درباره اش مبنویسم یه جور دسته بندی میکنیم.
تمرینات کلاس نویسندگی
بعد شروع کردیم به تمرین انجام دادن روی همون کاغذ های کوچیک کوچیک اول درباره احساسات عمیق نوشتیم 10 برگه کوچیک برداشتیم خیلی کوتاه نوشتیم (حال، آینده، گذشته)احساسات عمیق غلیظ (خشم-اندوه-ترس- خوشحالی)داشتیم نوشتیم.
تمرینات:
روی پنج تا کارت 5 تجربه احساس برانگیز بنویسیم
روی پنج کارت مفاهیمی که به شدت اعتقاد داریم بنویسیم
روی پنج تا کارت کار یا فعالیت که دوست داریم انجام دهیم بنویسیم
روی پنج تا کارت کارهایی را که از آن متفر هستید بنوسیم
روی پنج تا کارت مکان هایی را که دوست داریم برویم ببنیم بنویسیم
این تمرین ها را نجام دادیم گفت یه قوطی براش در نظر بگیریم در در روز هر احساسی داریم بنوسیم و بندازیم تو قوطی اگر ایده ایی خاطره ایی از گذشته یاد مون اومد این کارت ها دم دست مون باشه مرتب یاداشت کنم .
اولش واقعا مسخره به نظر می اومد برا من یه مقدار مقاومت میکردم ولی آخر شب بود شروع کردم احساس های که امروز داشتم تو همین کارت های کوچیک کوچیک نوشتم و یه باطری شیشه دلستر برا نگهداری این ایده ها ،افکار و احساسات استفاده کردم امروز که روز سوم هست هر چه بیشتر میگذره نوشتن برام در این کاغذ های کوچیک احساس خوشایندتری دارم و این برگه ها زیاد و زیادتر میشه .
محتوای کلی کلاس نویسندگی
پیتزای محتوایی یه توضیح های کوتاهی درباره محتوای کلی تو 7 جلسه قرار ارائه بشه
زبان :
فهم زبان ، جادوی زبان ما انسان ها از سایر موجودات متفاوت کرده یه مقدار از زبان صحبت کرد یه کتاب معرفی کرد زبان آدم ترجمه محمد راسخ
بازخوانی :
از کتاب هایی گفت ارزش 3-4 بار خواندن داره یه انظباطی داشته باشیم در مطالعه بهمون دید متفاوتی داد .
کدوم کتاب ارزش خواندن داره؟
شب هول معرفی کرد ازرش چند بار خوندن دارد
وانویس :
بازنویسی چیزی شکل گرفته بهترش کنی صیقل دادن نوشته ها مون سروکله بزنید ویرایش هم بخشی وانویس هست
تفکر نقادانه :
تفاوت یک شهروند ناآگاه دنبال رو رقم میزنه ویک شخص که به سبک خودش فکر میکنه و زندگی میکنه
نیازه سیستم فکری ایجاد کنیم ازش ایده بیرون بکشیم با تفکر نقادانه میتونی سروشکل بدی افکارت
کمیت:
زیاد نوشتن تا زیاد ننویسیم هیچ اتفاقی نمی افته خودمون گول نزنیم یه اصطلاحی به کاربرد (اسهال قلمی) داشته باشیم خیلی خنده دار بود برام.
روانشناسی
گفت پا تو کفش روانشناس ها نمیکنم.
پیرنگ
طرح داستان_ اسکلت داستان برای نوشتن داستان نیاز به طرح داریم
داراز نویسی
تجربه جالبی بود
گفته بود بهمون روی این برگه اینجوری به دارزا بنویسم تجربه مون از نوشتن روی برگه ای خط تموم نمیشد تجربه کردم من حسی جالبی داشتم هر چی مینوشتم تمام نمیشه و هی ادمه میدادم .
روی همین کاغذ های دراز یه سری دعا برای فرزند مون بنویسیم .
من هم نوشتم پسر عزیزم انشالله به آرزو های خاصی که داری برسی رفتن به کشورهای خارجی و آرزو میکنم مرد شدنت ببنیم .
دو ساعت کلاس به سرعت سپری شد اصلا متوجه نشدم تمرینات این کلاس مارو برد به حال هوای دیگه که متوجه زمان نشدیم که داره میگذره
در آخر کلاس به همه دوستان کتاب شاهراه تاثیرگذاری هدیه داد.
تجربه ام در طی یه هفته تمریناتی که انجام دادم
دیدگاهتان را بنویسید