اخطار! تا وقتی این مطلب نخواندین هیچ کسبوکاری را شروع نکنید
وقتی صحبت افرادی که میخواهند کسبوکار شروع کنند، گوش میدهم دلایل متنوعی برای علاقه آنها به کارآفرینی میشنوم برخی از آنان چند سال در صنعتی فعالیت کردهاند و خواهان تغییر هستند، بعضی میخواهند مهارتهای خود را به حداکثر برسانند و بیشترین اثر را بر جهان بگذارند برخی میخواهند رئیس خودشان باشند. بعضی اختراعهای ثبت شده دارند و به تجاری سازی آنها از راههای مختلف علاقهمندند. برخی نیز درباره چگونگی بهبود زندگی خود ایده پردازی میکنند و میخواهند بدانند که آیا این ایدهها برای دیگران نیز جالب است.
تمامی این دلایل را میتوان در سه دسته متمایزش کرد:
۱.ایده داشتن
به چیز جدیدی اندیشیدهاید که میتواند در جهان یا بخش کوچکی از آن تغییر مثبتی به وجود آورد یا چیزی که پیاده سازی آن میتواند آشنای فرآیند کنونی را بهتر کند.
2.فناوری داشتن
به نوعی نوآوری و پیشرفت فناورانه دست یافته اید و میخواهید روی آن سرمایه گذاری کنید یا در واقع میخواهید آماده سازی آن را به گونهای پیش ببرید که اثر مثبتی بر جامعه داشته باشد یا اینکه از پیشرفت فناورانه ای مطلع شدهاید و در آن ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به کسبوکار میبینید.
3.شور و اشتیاق داشتن(علاقه)
اعتماد به نفس دارید و آمادهاید تا مهارتهای شخصی خود را به صورت همه جانبه ارتقا دهید همچنین شاید بر این باورید که میتوان از راه کارآفرینی بیشترین تأثیر را بر جهان گذاشت ممکن است علاقهمند باشید برای خودتان کار کنید و اختیار سرنوشت خود را به دست بگیرید، اما هنوز ایده یا فناوری ای نداشته باشید؛ از این رو بخواهید ضمن جست وجو برای یافتن، ایده فناوری یا شریک خوب کارآفرینی را نیز بیاموزید.
برای آگاهی از نحوه دستیابی به ایده یا فناوری متناسب با علاقه خود ادامه مطلب را بخوانید.
بسیاری اوقات به من میگویند که کارآفرین بدون آگاهی از درد مشتری نمیتواند کار خود را شروع کند درد مشتری یعنی مسئله ای که آن قدر ذهن مشتری را به خود مشغول میکند که در نهایت او به دنبال چاره ای برای آن میگردد اما این رویکرد نه تنها میتواند برای نا آشنایان به کارآفرینی دلسرد کننده باشد بلکه اهمیت راه اندازی شرکت در راستای ارزشها علایق و تخصص کارآفرین را نادیده میگیرد دیر یا زود کارآفرین به مشتری ای با آن، درد یا فرصتی مشتری حاضر است برای راه حل پول بپردازد دست خواهد یافت.
مقایسه فناوری و یا شور و اشتیاق
وقتی میگوییم داشتن، ایده ،فناوری، یاعلاقه منظور چیست؟
باید بتوانید ،ایده فناوری یا علاقه خود را در قالب جملهای مختصر جمع بندی کنید.
ایده:
برای مثال میخواهم شرکتی در سیستان بلوچستان دایر کنم که مدل کسبوکار پایداری برای بهبود زندگی مردم آنجا فراهم آورد و آنها را در انجام مشاغلشان توانمند سازد
در اینجا ایده این است که مدل کسب وکار پایدار بیش از کمکهای خیریه به فقرا سبب کاهش فقر در سیستان بلوچستان میشود. این جمله برای حرکت به سمت گام، بعدی یعنی تقسیم بندی بازار کافی است هر چند همان طور که بعداً خواهید دید پیش از تبدیل ایده به کسبوکار باید جزئیات بیشتری را مشخص کنید.
فناوری:
روباتی دارم که شما را قادر میسازد اشیای ارائه شده توسط رایانه را احساس کنید این گزاره ظرفیتهای زیادی دارد. چگونه میتوان شیء سه بعدی را روی صفحهٔ نمایش رایانه مشاهده کرد و سپس آن را به نحوی در فضای فیزیکی هم احساس کرد؟
شور و اشتیاق:
مدرک کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک دارم و میتوانم به سرعت نمونه اولیه هر وسیلهٔ فناورانه ای را که بخواهید بسازم … الان میخواهم از مهارتهایم به تأثیرگذارترین صورت ممکن استفاده کنم و رئیس خودم باشم این شخص مزیت نسبی شخصیای را شناسایی کرده است توانایی ساخت سریع نمونه اولیه دستگاه های (گوناگون که میتواندبه کسب وکار کمک کند تا روند تکراری تولید راسریع تر پشت سر بگذارد او ممکن است بخواهد به کسب و کاری مبتنی بر سخت افزار بپردازد زیرا این کسب و کار به خوبی با مزیت نسبی هم تراز است
صرف نظر از اینکه چگونه به کارآفرینی علاقهمند شدهاید باید ابتدا به این پرسش پاسخ دهید چه کاری را به خوبی میتوانم انجام دهم و دوست دارم آن را به مدت طولانی ادامه دهم؟ با پاسخ دادن به این پرسش نخستین گام را به سوی کشف یکی از دردهای مشتری برداشتهاید، دردی که به تسکین آن علاقهمندید و در آن تخصص دارید.
دیدگاهتان را بنویسید